بنويس بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سين سفره مان ايمان ندارد
بعد از همان تصميم کبری ابرها هم
يا سيل می بارد و يا باران ندارد
بابا انارو سيب و نان را می نويسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست
هی می نويسد اين ندارد آن ندارد
بنويس کی آن مرد در باران ميايد
اين انتظار خيسمان پايان ندارد
ايمان برادر گوش کن نقطه سر خط
بنويس بابا مثل هر شب نان ندارد
نظرات شما عزیزان:
حبیب
ساعت2:27---8 شهريور 1390
سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری.
تورو به رویای سبز دعوت میکنم.بهم سربزن .منتظرتم
«عشق قانون نمي شناسد ، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه اي از قوانين عاطفي است!»